هفته شانزدهم
سلام عزيز دلم امروز 15 هفته و دو روزته . ديشب كلي برف باريد و الان همه جه برفيه،خيلي متظرتم تا بياي بغلم و سال بعد همين موقع با هم برف بازي كنيم. بابايي رفته مدرسه اين چند ماه بابايي سرگرم خوندن دكتري است و ماماني تنها ميذاره و با كتابا مشغول ميشه و منم بي جهت همش بهش گير ميدم و اونم ازم ناراحت ميشه، اما خدا رو شكر ميكنم كه تو پيشمي و ماماني رو تنها نميذاري ،ميخوام كه بهم قول بدي كه ماماني رو تنها نذاري و همش پيشش باشي. منو و بابايي خيلي مشتاقيم تا اين چند ماه هم زودي بگذره و بياي پيشمون. تا زندگي خوب و شيرين هميشگي رو سه تايي كنار هم ادامه بديم . انشاا.. تا اون موقع بابايي از دكتري هم قبول ميشه. ...
نویسنده :
پينار
19:57